بلا 4 و 5
نوشته شده توسط : محمود واعظي

 

فصل چهارم

وظیفه ما در برابر بلاها

تمسّك به قرآن و پناه بردن به آن

«قرآن چراغى است كه هرگز خاموش نمى شود. دريايى است كه تَهِ آن پيدا نمى گردد. راهى است كه سير در آن گمراهى ندارد. شعاعى است تابان كه روشنى آن بى نورنمى  شود. بنايى است كه پايه‏هاى آن ويران نمى شود.»[1]

«خداوند آن را سيرابى تشنگى دانايان قرار داده است. بهار دلهاى مجتهدين و مقصد راههاى نيكان است. دارويى كه پس از آن دردى نمى ماند. ريسمانى كه جاى چنگ زدن آن محكم است. صلح و ايمنى كسى كه داخل آن گردد، و هدايت و رستگارى كسى كه پيرو آن باشد. گواه كسى كه به وسيله آن با دشمن جدال نمايد. پيروزى كسى كه آن راحجّت آورد و نگهدارنده كسى كه به آن عمل كند.»[2]

«قرآن ريسمان محكم و استوار خداست و راه اوست كه خيانت نمى كند. بهار دل و چشمه‏هاى عمل و دانش در آن است. دل را جز آن صيقلى نيست.»[3]

«قرآن پند دهنده‏اى است كه خيانت نمى كند. راهنمايى است كه گمراه نمى كند. سخن‏گويى است كه دروغ نمى گويد. كسى با اين قرآن ننشست مگر آنكه چون از پيش آن برخواست هدايت و رستگارى او افزايش يافت يا كورى و گمراهى او كم گرديد. بدانيد كسى را بعد از قرآن نيازمندى نيست، پس بهبودى دردهاى خود را از آن بخواهيد. در سختى و گرفتارى از آن كمك بطلبيد، زيرا كه در قرآن براى بزرگترين درد كه كفر و نفاق و تباهى و گمراهى مى باشد شفا و بهبودى است. بدانيد قرآن شفاعت كننده‏اى است كه شفاعتش پذیرفته می شود.»

شايد بهتر باشد كه توصيف قرآن را از زبان خود قرآن بشنويم. آنجا كه فرموده است:

«و نُنزّل من القرآن ما هو شفاءٌ و رحمةٌ للمؤمنين»[4]

«ايّها الناس قدجاءتكم موعظةٌ من ربِّكم و شفاءٌ لما فى الصّدور و هدى و رحمةٌ للمؤمنين»[5]

حضرت محمّد (صلّى الله عليه وآله وسلّم) فرموده است:

«اذا التَبستْ عليكم الفِتَن كقِطَع اللَّيلِ المُظْلِم فعلَيكم بالقرآن فانّه شافعٌ مشفَّع... و هو الدّليل يدلُّ على خير سبيل.» ( میزان لحکمه، ج8، ص65 )

آنگاه كه فتنه‏ها چون پاره‏اى از شب ظلمانى به شما هجوم آورد، پس بر شماست كه به قرآن رجوع نماييد. زيرا قرآن نجات بخشى است كه شفاعتش پذيرفته مى شود.

قرآن راهنمايى است كه به بهترين راه دلالت مى كند.

یکی از نمونه ها و جلوه های این تمسک امام حسین (ع) بودند و هفتاد و دو تن از یاران وفا دار ایشان که پیروز میدان  بودند و سعادتمند دنیا و آخرت نه غمگین از اینهمه مصیبت  بودند و نه خسته زیرا به اهل بیت با قرآن در آمیخته اند  و هم ایشانند که نمونه عملی قرآنند و ما نیز به قدر تمسک به آیات الهی زندگی ای در کمال رضایت خواهیم داشت زیرا با وجود تمام دردها و مصائب پشت مان به سخنان محبوبی گرم است که بیهوده سخن نمی گوید و راستگوست.

تقويت و تحكيم رابطه با اهل‏بيت (عليهم السلام)

اهل‏بيت (عليهم السلام) انسانهاى پاك و تربيت شده‏اى هستند كه پيروى و تبعيّت از آنها به موجب آيات عديده و اخبار بى  شمار واجب است. اين وجوب صرفاً يك حكم تكليفى نيست بلكه آثار وضعى و بركات فراوانى را در دنيا و آخرت به همراه دارد. محبّت و مودّت اين خانواده نيز كه به نصّ صريح قرآن مجيد مزد رسالت رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مى باشد آثار زيادى دارد. (هدایت نیا گنجی، فرج الله، ص 126 )                                                                                                                      قرآن كريم در سوره شريفه شعراء از زبان چند تن از پيامبران (عليهم السلام) عظام نقل مى فرمايد:

«و ما اسئلكم عليه من اَجرٍ اِنْ اَجْرِى اِلاّ على ربِّ العالمين»[6]

من اجرى ازشما براى رسالت نمى خواهم و چشم پاداش جز به خداى عالم ندارم.

اين آيه به نقل از حضرت نوح (عليه السلام) مى باشد و دقيقاً همين آيه از حضرت هود[7]، صالح[8]، لوط[9] و شعيب (عليهم السلام)[10] نقل شده است.

همه انبيا اين چنين بوده‏اند كه از امّت خويش مزدى براى رسالت خود درخواست نمى كردند. ولى حضرت خاتم الانبياء، محمّد مصطفى (صلّى الله عليه وآله وسلّم) از اين حكم عام استثنا شده است و آن حضرت براى رسالت خود مزد طلب كرده‏اند:                                  ( هدایت نیا گنجی، فرح الله، ص127 )

«قل لا اسئلكم عليه اجراً الاّ المودّة فى القُربي»[11]

«من از شما بر كار خويش اجر و مزدى نمى خواهم» و سپس در جمله بعدى با يك حرف استثنا (الاّ) فرموده است كه «مگر مودّت و محبّت خاندانم». يعنى مزد رسالت من علاقه و دوستى با فرزندان و خانواده من مى باشد.

در روايتى از اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده است كه من از طرف رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مأمور شدم كه به مسجد بروم و از طرف پيامبر بگويم كه «لعنت خدا و لعنت ملائكه مقرّب و لعنت انبيا مرسل و لعنت من بر كسى كه به غير پدر و مادرش انتساب پيدا كند و بر كسى كه در حق اجيرش ظلم كند.» حضرت مى فرمايد، من اين جملات را در بين مردم بيان كردم. مردم از من تفسير آن را خواستند. از پيامبر درباره تفسير و توضيح اين دو جمله پرسيدم. آن حضرت فرمودند: بدانيد كه همانا من پدر شما هستم «الا و انا ابوكم» و من اجير شما هستم «الا و انا اجيركم».[12]

پرسش اساسى اين است كه پيامبر اسلام، چرا برخلاف انبياى سلف از امت خويش مزد رسالت مطالبه كرده‏اند و اصولاً اين مزد كه مادى نيست چه نفعى به حال او دارد؟ پاسخ اين سؤال مهم را خود قرآن كريم داده است. مى فرمايد:

«قل ما سألتكم من اجر فهو لكم، ان اجرى الاّ على اللّه‏ و هو على كلّ شىءٍ شهيد»[13]

اى رسول ما! بگو آنچه من از شما مزد رسالت خواستم آن هم براى شما باشد، تنها پاداش من بر خدا باشد و او بر هر چيزى آگاه است.

تعبير «فهو لكم» كه در اين آيه آمده به اين معنا است كه آنچه من از شما درخواست كرده‏ام نفعش به خود شما برمى گردد. ثمره آن در حيات دنيوى و اخروى شما ظاهر خواهد شد. شما هر وقت كه دردرياى متلاطم و امواج هولناك شدايد و سختيها گرفتار شديد، اهل‏بيت من كشتى نجات شما خواهند بود. پيامبر مى فرمايد:

«انّما مثل اهل‏بيتى فيكم كمثل سفينة نوح، من ركبها نَجا و من تخلّف عنها غرق»                    ( و میزان احکمه، ج1، ص194 )

همانا مثل اهل‏بيت من مثل كشتى نوح است كه هر كس سوار بر آن شد نجات يافت و هر كس آن را ترك گفت غرق شد.

اين حديث، اهل‏بيت را به كشتى نوح پيامبر (عليه السلام) تشبيه كرده است كه هر كس از امّت نوح (عليه السلام) حتى حيوانات كه سوار آن شده‏اند نجات پيدا كرده و بقيّه هلاك شده‏اند. پس در شدايد و سختى ها و زمان نزول بلا چاره‏اى نيست جز اينكه به اهل‏بيت پناه ببريم و به آنها متوسّل بشويم. اين مطلبى است كه خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) به آن امر كرده و فرموده‏اند:

«ايّها النّاس! شُقّوا امواج الفتن بسُفن النّجاة»[14]

اى مردم! امواج فتنه‏ها را به كشتيهاى نجات و رستگارى شكافته، از آنها عبور كنيد.

آنها طبيب دوّار[15]، چراغهاى تاريكى[16]، معدن علم[17]، چشمه حلم[18] و... مى باشند.

«اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد الفلك الجاريّة فى اللُّجج الغامرة، يأمن من ركبها و يغرق من تركها، المتقدّم لهم مارق و المتأخّر منهم زاهق و اللاّزم لهم لاحق.»[19]

با توجه آیات و روایات و با توجه به صحبت های آقای گنجی اینگونه در یافت می شود که توسل به اهل بیت (ع) یعنی متصف شدن به اوصاف آنها، یعنی آنها را پرچم هدایت زندگی خود قرار دهیم و در دل مصائب با سربلندی بیرون آییم و چون آن عزیزان راه شکر و سپاس پیشه گیریم و چه ناجوانمردی است که اجر رسول الله را پاسخ نگوییم، پاسخی که سعادت ما در آن است و پدر جز سعادت فرزند نمی خواهد، خود می سوزد تا شمع زندگانی فرزندانش به باطل روشن نباشد و به همان طریق دنیا را وداع نگوید.

تقوی و پرهیگاری   قرآن كريم براى تقوى فوايدى را بر شمرده است كه در ابعاد مختلف قابل توجه است:

الف: بصيرت در دين و دنيا (معرفت)

«يا ايّها الّذين آمنوا ان تتّقوا اللّه‏ يجعل لكم فُرقاناً»

«و اتّقوا اللّه‏ و يعلّمكم اللّه‏»

ب: آرامش خاطر (روحى و رواني)

«فمن اتّقى و اصلح فلا خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون»

ج: نزول بركات و رزق بى حساب (اقتصادي)

«و لو انّ اهل القرى آمنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السّماء و الارض»

«و ان تصبروا و تتّقوا لا يضرّكم كيدهم شيئاً»

و: گشايش در كارها و خروج از بن بستها (اجتماعي)

«و من يتّق اللّه‏ يجعل له من امره يسراً»

آنچه بيان شد، آثار و بركات دنيوى تقوى و پرهيزگارى است و علاوه بر همه اينها، متّقين در آخرت نيز از رحمت واسعه الهى برخوردار بوده و در بهشت ابد، نزد خداى سرمد متنعّمند:

«انّ المتّقين فى جنّات و نهر * فى مقعد صدق عند مليك مقتدر» ( هدایت نیا گنجی، فرج الله، ص 132 )

در مواقع بحرانى و زمان روآوردن گرفتارى، مؤثرترين راه براى خروج از بن‏بستها «پارسايى و پرهيزكاري» است. همانطور كه قرآن مجيد فرموده است: «هر كه متّقى و پرهيزكار باشد خدا (مشكلات) كار او را آسان مى گرداند.»در همين سوره شريفه، در آيه ديگر فرموده است:

«و من يتَّق اللّه‏ يجعل له مخرجاً»

هر كس پرهيزكار باشد، خدا راه بيرون شدن (از بلا و حوادث عالم را) بر او مى گشايد.

امير بيان، على (عليه السلام) مى فرمايند:

پس بترسيد از خداوندى كه شما در برابر نظر او هستيد... و بدانيد هر كه تقوى پيشه گرفته و از خدا بترسد حق تعالى راه بيرون    شدن از فتنه و تباهيها و روشنايى از تاريكيها را به او نشان    ميدهد.                                                                                                            

حضرت در همين راستا بيان ديگرى دارند و مى فرمايند:

«و لو انّ السّموات و الارضين كانتا على عبدٍ رَتْقاً ثمَّ اتّقى اللّه‏ لجعل اللّه‏ له منهما مخرجاً.»

اگر آسمانها و زمينها بر بنده‏اى بسته شود، پس آن بنده خدا ترس و پرهيزكار باشد، خداوند براى او راه خلاصى قرار دهد.

صبر و بردباری

صبر و برد باری یکی دیگر از وظایف بلا دیدگان است.

در آیات زیادی از صبر صحبت شده است، نظیر مومن 33 ، انسان 7 و 12 ، سجده 24 ، بقره 155، هود 11 ،

نحل 96 ، فرقان 75 و آیات بسیار دیگر.

از نمونه صبر امام  را می توان مثال زد که چگونه خود الگوی صبر بودند و اهال بیت خود را نیز به صبر در برابر مصائب وارده دعوت می کردند.

بی صبری جز زیاد شدن رنج و معصیت پروردگار چیز دیگری به همراه نخواد داشت.




نهج البلاغه،ح 189 ،ص641[1]

همان مأخذ[2]

همان مأخذ، خ 175، ص 573[3]

بنی اسرائیل، 82[4]

یونس، 57[5]

شعرا، 109[6]

همان، 127[7]

همان، 146[8]

همان، 146[9]

همان، 180[10]

شوری، 23[11]

شیخ مفید، آمالی، مجلس 42، حدیث سوم[12]

فاطر، 47[13]

نهج البلاغه، کلام 5، ص57[14]

همان، خ107، ص 321[15]

همان[16]

همان، خ108، ص 337[17]

همان[18]

مفاتیح، دعای شعبانیه[19]

فصل پنجم

بلا دیدگان تاریخ

در تاریخ و قرآن کریم از افراد زیادی یاد می شود که به بلا دچار شده اند. بلا برای گروهی چون اولیاء الله جنبه امتحان و ارتقاء درجه داشته،  سختی هایی که بر امیر (ع) در دوران زندگی پر از افتخارشان وارد شده، امام حسین (ع) و آن همه کار شکنی و ... ، حضرت ابراهیم و نادانی های نمرود و کارهای او، داستان زندگی حضرت ایوب و ماجرای بیماری ایشان ودیگر اولیای الهی که در طول زندگانی پر افتخار خود متحمل شدند.

و برای گروهی جنبه مجازات داشت چون داستان قارون، قوم لوط، عاد، ثمود و هزاران گروه دیگری که اینگونه در  باتلاق تاریخ جای گرفت

نتیجه

آنچهکه از جمع مطالب گردآوری شده به دست می آید این است که بلا به دیده ی مردان خدا نه تنها به معنای لغوی آن بلکه به معنای نعمتی از جانب حق تعالی و لطفی است از جانب معشوقه، معشوقه ای که عاشق را واله و حیران کوی خود کرده است و عاشق هر آنچه که از جانب او باشد با جان و دل می پذیرد و پیوسته سپاسگذار اوست، دیدگان مردان خدا متفاوت با دیدگان دیگر مخلوقات است؛ با قرآن می بینند و با قرآن زندگی  می کنند و با منطق قرآن در برابر پدیده های هستی و آفرینش عکس العمل نشان می دهند و اعمال آنها جز شکر ، سپاس و برباری و صبر چیز دیگری نمی تواند باشد زیرا خداوند برایشان بهترین پناه است و اندوهگین نمی شوند و به خلایق پیام « لا تحزن إن الله معنا» که پیام صبر است را می رسانند.

اما آنان که بدون فروغ روشنی بخش قرآن زندگی می کنند در واقع در تاریکی سیر می کنند و نور کذایی اند ک را بسیار می شمارند و در آن به مسیر زندگی ادامه می دهند. در برابر حوادث روزگار منطقی جز منطق گله وشکایت و خرده گیری بر خالق بی همتا  ندارند و زندگی آرمانی، زندگی با سعادت را در این می دانند که تمام خلایق موافق کردار آنان باشند و مخالفت نورزند، غافل از اینکه خلایق به نور حقیقت هستی روشن اند و با تاریکی و بی فروغی ناسازگار و این حکمت خداوند است.

آنچه که اهمیت دارد این است: جهان به یگانگی او را فریاد می زنند و چون می دانند که به سوی او رهسپارند، و می دانند هر اتفاقی در این بین برای بهتر رسیدنشان به اوییست که انتظار رسیدن به او را می کشند، صبر پیشه می کنند تا رسیدن لحظه دیدار.

آیا نباید با خلایق هم نوا شویم و حوادث پیش روی خود رابا حکمت خدایی که جز عدل از او سر نمی زند تفسیر کنیم؟

آیا سزاوار نیست که هر آنچه از سوی او را هدیه ای بی حساب بدانیم. هدیه ای برای ارتقاع مقام قرب، برای بخشش گناه، کفاره ای برای خطایا و نعمتی برای رسیدن به مقام رضا؟

دیده ها را مثبت بین کنیم و در برابر هر حادثه ای بگوییم:

اگر با دیگرانش بوده میلی         چرا جام مرا بشکسته لیلی

نکته ی دیگر اینکه چه خوب است که قبل رسیدن بلا آنچنان به ریسمان الهی چنگ زنیم که گمراه مسیر نگردیم، به او بپیوندیم، با رسولش هم نوا شویم، صدقه دهیم و صبر در برابر بلا یا و شکر در برابر نعمات داشته باشیم.   

 




:: موضوعات مرتبط: بلا وابتلا در قرآن , ,
:: بازدید از این مطلب : 484
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 25 دی 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: